مهین، دختر یكی از رعیت های ارباب، برای اینكه به زور زن محمدعلی، پسر ارباب نشود به كمك خواهرش آینا و شوهر خواهرش حشمت الدوله از ده به تهران فرار می كند، او در راه مورد حمله گله گرگها قرار می گیرد كه ناچار میشود...