نمایش حاتم- قسمت 5 حاتم دیگر آه در بساط ندارد و در یكی از دیدارها ادعا میكند باید همین چند كتابی كه طی سالها و با مرارت جمع كرده را هم بفروشد. رضا مانعش میشود. حاتم در دیدار بعدی، ایده مهاجرت خودش را مطرح میكند كه با مخالفت شدید رضا، به سرعت از آن منصرف می شود. رضا دوستش را مجاب میكند كه به كار تدریس زبان برگردد. حاتم با بی میلی تن میدهد.... نویسنده: امیرعطا جولایی
نمایش حاتم- قسمت 4 رضا سالها بعد پزشك متخصص موفقی شده، ولی همچنان غصه حال و روز حاتم را میخورد. چند بار برای دوستش كار جور میكند، اما هیچ كدام از این كارها به نتیجهای كه باید ختم نمیشوند. حاتم دیگر آه در بساط ندارد و در یكی از دیدارها ادعا میكند باید همین چند كتابی كه طی سالها و با مرارت جمع كرده را هم بفروشد. رضا مانعش میشود... نویسنده: امیرعطا جولایی
نمایش حاتم- قسمت 3 حاتم پس از مدتی، توسط مسئولان حراست دانشگاه احضار شده و در جلسهای باز بر مواضع تند خود پافشاری كرده به همین دلیل حكم اخراج او را در 20 سالگی دادهاند و از ادامه تحصیل و اشتغال به حرفه پزشكی، بازمانده. حاتم با دوستش رضا فكر میكند كه چطور میتواند این ناكامی را جبران كند... نویسنده: امیرعطا جولایی